جدول جو
جدول جو

معنی چین خورده - جستجوی لغت در جدول جو

چین خورده
چین برداشته چروک شده، پست و بلند و ناهموار گردیده (سطح زمین)
تصویری از چین خورده
تصویر چین خورده
فرهنگ لغت هوشیار
چین خورده
چین برداشته، چروک شده، ویژگی هر چیز دارای چین و شکن
تصویری از چین خورده
تصویر چین خورده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چین برداشتن، شکنج یافتن، شکن یافتن، چروک شدن، پست و بلندی یافتن، ناهموار شدن سطح زمین، چین خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
به وجود آمدن تا و شکن در چیزی، چین افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
Wrinkle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
सिकुड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
ভাঁজ পড়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
عمل چین خوردن، تحول و تغییر شکلی که در شکل طبقات زمین بر اثر فشار های جانبی و جنبشهای کوهزایی حاصل میشود و نتیجه اش تشکیل پستیها و بلندیها و وا ریختگی و عدم نظم طبقات قبلی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم خورده
تصویر چشم خورده
چیزی یا کسی که ویرا چشم زخم رسیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیر خورده
تصویر سیر خورده
آن که معده اش از غذا به حد کافی انباشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم خورده
تصویر چشم خورده
کسی که هدف چشم زخم قرار گرفته، کسی یا چیزی که از چشم بد آسیب دیده، چشم زده، چشم رسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چین خوردگی
تصویر چین خوردگی
چروک داشتن و ناهموار بودن سطح چیزی، در علم زمین شناسی ناهمواری هایی که در اثر فشار و تغییرات طبیعی در سطح زمین به وجود آمده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چین آوردن
تصویر چین آوردن
به وجود آمدن تا و شکن در چیزی، چین افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیم خورده
تصویر نیم خورده
خوراکی که از پیش دیگری زیاد آمده باشد، غذای پس مانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیم خورده
تصویر نیم خورده
آنچه از غذا در ظرف باقی بماند: باقی مانده طعام، خاییده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم خورده
تصویر نیم خورده
((خُ دِ))
باقی مانده طعام، خاییده شده
فرهنگ فارسی معین